تحملشو ندارم!
جک اردیبهشت 92
بابام به من میگه این ترم که رفتی دانشگاه چهار واحد ادب و شعور بردار !
من برم کتابمو بدم پدر و مادر واقعیم ازم سوال بپرسن …
.
.
دقایقی پیش مامانم سراسیمه اومده تو اتاقم میگه یه بسته گوشت از فریزر گم شده تو برنداشتی ؟
خو مادر من ، من گربه ام ؟ درنده ام ؟ چی ام ؟ که فکر کردی یه بسته گوشت خام و یخ زده رو میتونم برداشته باشم ؟
.
.
ﺍﺯ خواهرزادم پرسیدم دایی جون ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻩ ﯾﺎ ﭘﻮﻝ ﯾﺎ ﺧﻮﺷﺘﯿﭙﯽ ؟
ﮔﻔﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻮ ﮐﻪ هیچکدومو ﻧﺪﺍﺭﯼ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺩﺍﺭﻩ ؟؟؟
من
پول
قیافه
خوشتیپی
آنتونیو باندراس
مرحوم هوگو چاوز
.
.
یه خواهرزاده دارم ۶سالشه از صب که پا میشه به همه چرت و پرت میگه تا شب !
امروز خیلی بی اعصاب بود برگشته به مامانش میگه : عجب گ.ه.ی خوردم که شماها منو به دنیا آوردین !
کلا نسل جدید داغونن …
.
.
به بچه داداشم که به زور ۹سالشه میگم داماده عمه میشی بیای دخترمو بگیری ؟
میگه حالا وایسا ببین شوهر گیر خودت میاد !!!
فعلا من …
بهش میگم خوب اگه شوهر کردم تو میای با دخترم عروسی کنی ؟
میگه اگه باهام کل کل نکنه و سیبیل نداشته باشه و کلا زن زندگی باشه شاید بگیرمش !
دوباره من …
من همسن این بودم فکر میکردم مامان بابام با هم خواهر برادرن …
.
.
یه بار زنگ درو زدن منم رفتم جلوی در گفتم بفرمایید ! طرف گفت با داداشتون کار دارم …
منم گفتم یه لحظه گوشی !
اصن یه وضی بخدا ! الان پدر و مادرم دارن دنبال بچه واقعیشون میگردن …
فرستنده : پریا
.
.
تلویزیون داشت می گفت کودک لطیف است با آن به درستی برخورد کنید !
در راستای مسخره بازی به مامانم میگم : ماماااااان من لطیفماااااا …
مامانم : عزیزم تو دیگه از لطافت دراومدی کثاااااافط شدی !!!
به نظر شما آلبوم دادم بیرون اسمشو چی بذارم ؟
فخر فروشی در سال ۹۲ :
امسال واسه عید میخوایم صندوق عقب پرایدمونو پر پسته کنیم و با اهل و عیال بریم تو افق محو بشیم !
.
.
“به کجا چنین شتابان ؟”
پژو از پراید پرسید !
.
.
سلامتیه دختری که یه لحظه قدم زدن با عشقشو با هیچ ماشین مدل بالایی عوض نمیکنه حتی پــرایــد !
.
.
امروز یه پراید دیدم روش زده بود فروشی ۷میلیون ، تا اومدم بخرم رفت تو افق محو شد …
.
.
از وقتی پراید گرون شده رفیقم یجوری ژست میگیره پشت ماشینش میشینه انگار پشت AUDI R8 نشسته ، دیگه ماهارو تحویل نمیگیره !
اونایی که بالاتر از پراید داشتن که دیگه هیچی کلا ماهارو Shift+Delete کردن از تو مغزشون …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که پشت پرایدم بنویسم عاقبت فرار از مدرسه بعد گازشو بگیرم برم تو افق محو بشم !
.
.
اون موقع که پراید ۷تومن بود توی ایران تا پنج سال نایلون صندلی رو
برنمیداشتن حالا که شده بیست تومن حتما تو خونه یه اتاق خواب براش در نظر
میگیرن که خدای نکرده دچار اضطراب شخصیتی نشه !
پسر/دختر فلانی ، کیست ؟
پسری/دختری خوشتیپ ، خوش لباس و تحصیل کرده ، مودب و با نظم که به پدر و
مادرش خیلی احترام میزاره ؛ سر کار میره و خوش به سعادت پدر و مادرش که از
بچه شانس آوردن !
.
.
همیشه در هر فداى سرت یه خاک بر سرت به صورت مستتر و بالقوه وجود داره !
.
.
کیسه ﺑﺮﻧﺞ ﻣﺤﺴﻦ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﮐﯿﻒ ﺳﺎﻣﺴﻮﻧﺖ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ حمل قلیان به نقاط مختلف کشور !
.
.
بفرما و بشین و بتمرگ هر سه تا یک معنی داره اما هیچ کدوم اثرش مثل “گ.و.ه نخور” نیست !
.
.
مراحل پذیرایی از مهمان در خانواده ما :
تعارف همراه اصرار فراوان !
قسم دادن مرده و زنده طرف مقابل !
توسل به زور بدین شرح که میوه یا غذای مورد نظر رو طی یک اقدام آکروباتیک به لبت نزدیک میکنن و میگن دیگه دهنی شد باید بخوری !
ایجاد حس ترحم در مهمان ، میگن “ینی تو فک میکنی ما بدبختیم که هیچی خونه ما نمیخوری ؟”
تیر خلاص : بخور حیفه ، اگه بمونه مجبوریم دور بندازیم !
.
.
شغل مناسب شغلی نیست که لزوما پول خوبی از توش دربیاد.
شغل مناسب شغلیه که هر روز صبح بتونی از خودت بپرسی امروز برم یا نرم ؟
.
.
یه سوال بدجور ذهنمو درگیر کرده : قدیما که یخچال نبود مردم که حوصلشون سر میرفت چیکار میکردن ؟
.
.
بزرگترین دلهره زندگی من اینه که تو مهمونیا وقتی دارن بشقاب ته دیگو دست به دست میچرخونن بهم نرسه !
.
.
قیافه که مهم نیست ؛ مهم اخلاقه که اونم اکثرا ندارن !
موضوع انشای این روزهای مدارس کشور :
علم بهتر است یا پراید ؟؟؟
.
.
پسره : اسمت چیه ؟؟؟
دختره : یه شارژ بفرست.
پسره : چند سالته ؟؟؟
دختره : یه شارژ بفرست.
پسره : خیلی دوسِت دارم میخوام بیام خواستگاریت !
دختره : واقعا ؟؟؟ کِی ؟
پسره : یه شارژ بفرست …
.
.
سقف خواسته های ما از اینترنت اکسپلورر اینه که وقتی اشتباهی بازش می کنیم
وقتی رو ضربدر کلیک می کنیم بسته بشه و کل سیستم پنج دقیقه هنگ نکنه !
.
.
قانون نانوشته ای از نیوتون :
ﺍﮔﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯽ ﺑﺪﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ ؛ ﺍﮔﺮ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﮐﻨﯽ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺪﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ !
.
.
بالاخره نیمه گمشده مو پیدا کردم ، زیر تخت بود !
هی میگم کسی اتاق منو مرتب نکنه وسایلم گم میشه !!!
.
.
“ببین مال بقیه هم رفته یا فقط مال ماست ؟” چیست ؟
اولین جمله ای که موقع قطع برق ، ایرانیها به زبان می آورند !
.
.
نمیدونم چه سریه که خیره شدن به یه نقطه وقت نوشیدن چاى لذتش رو دو برابر میکنه ؟!؟!
.
.
بنی آدم رو اعصاب یکدیگرند …
.
.
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟
یه دختر بچه ۵ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه !
به جون خودم من تا ۱۲سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !
.
.
فقط یه ایرانی میتونه جلد بستنی که هیچی توش نداره رو لیس بزنه ولی بعد
وقتی مهمونی تموم میشه همینطوری دیس دیس غذا بریزه تو سطل آشغال !
یکی از فانتزیام اینه که یه روز که دارم تو خیابون راه میرم یهو ببینم یه
دزد اسلحه شو گذاشته رو شقیقه یه خانوم سانتی مانتال و میخواد کیفشو خالی
کنه ، منم سریع بپرم بینشونو و درحالیکه دارم تفنگو ازش میگیرم باهاش درگیر
شم و درحین درگیری یهو صدای شلیک شنیده شه و چند ثانیه هر دومون چشم تو
چشم به هم نگاه کنیم و یهو دزده بخوره زمین و در حالیکه از شیکمش داره خون
فواره میزنه من بگم : نهههههههه من نمیخواستم اینطوری شه … در همین حین
پلیس از راه برسه و منو دستگیر کنه ! (شش ماه بعد)
تو دادگاه در حالیکه من دارم بی گناهیمو ثابت میکنم قاضی من رو مقصر بدونه و
به قصاص محکوم کنه بعد در حالیکه من نا امید شدم یه نگاه به خانواده ام
میندازم میبینم همه شون دارن گریه میکنن و یه نگاه به خانواده مقتول میکنم
میبینم خون جلو چشاشونو گرفته سریع اونورو نیگا میکنم … بعد برمیگردم سپیده
رو نگاه میکنم میبینم یه سر تکون میده به معنی خاک تو سرت ، عآخه به تو چه
ربطی داشت نخود هر آش ؟؟؟ (بقیه شو یادم نمیاد عاخه شوکه شده بودم)
خلاصه روز اعدام فرا میرسه و منو میبرن برای اعدام ؛ بعد وقتی میخوان حکم
رو اجرا کنن قاضی بهم میگه آخرین خواسته ات چیه ؟ منم میگم آخرین خواسته ام
اینه که اعدامم نکنین ، بعد قاضی با همکاراش یه مشورت میکنه و با آخرین
خواسته ام موافقت میکنه …
بعد منم میرم تو افق سحرگاهی محو میشم !
.
.
یکی از فانتزیام اینه که با مخاطب خاصم تو خیابون راه برم بعد یه پسره بیاد
تیکه بندازه منم عین این فیلما وایسم یواش برگردم و بگم : “هی پسر … چیزی
گفتی ؟” پسره هم با پررویی بگه آره و بعد با هم گلاویز بشیم و خیلی سنگین
همدیگه رو بزنیم و مخاطب خاصم هی جیغ و داد و گریه. ملت دورمون اصن خیلی
خفن ، بعد که پسر رو زدم با لباس خاکی برمیگردم یه لبخند نرم میزنم و میرم
سمت مخاطبم. نزدیکش که میشم صدای گلوله میاد و من میوفتم رو زانوهام … نگو
پسره اسلحه داشته و با سر و صورت خونی نفسای آخرو میزنه و میمیره … مخاطب
خاصمم منو بغل میکنه و فریاد زنان میگه:”نــــــــــــــــــــــه” منم
میگم : “دیدار به قیامت عزیزم” و میوفتم و جان به جان آفرین تسلیم میکنم …
خداییش حقمو خوردن ، من لایق اسکارم ، اصغر خدا ازت نگذره …
.
.
یکی از فانتزیام اینه مامور شهرداری بشم و یه کیف پر از پول پیدا کنم برم
تو افق همشو خرج کنم ؛ همش که نباید فانتزی آموزنده باشه !!!
.
.
یکی از فانتزیام اینه که تو محلمون ۱۰تا پسر غریبه به دختر همسایمون تیکه
بندازن و من غیرتی بشم کله کنم برم براشون ۱۰تاشونو لت و پار کنم و بعد
بهشون بگم “خودتون خواستین من دعوا نداشتم” ، بعد دختر همسایه این صحنه رو
ببینه کف و تف قاطی کنه تا میخواد بیاد سمتم که ازم قدردانی کنه یهو مادرش
با چادر گُل گُلی از خونه بیاد بیرون و ببینه ۱۰نفر پاره پوره رو زمین دارن
خاک میخورن ، متوجه جریان میشه و با یه حالت بغض آلود بیاد سمتم بگه داماد
من …
من : بله مادر ؟
بگه : من همیشه آرزو داشتم همچین پسر رخشی داشتم !
من : ولی مادرم تو همیشه به چشم یه پسر بد منو نگاه میکردی ، تو همیشه یه
کاری میکردی که آمارم پیش بقیه همسایه ها خراب باشه ، تو به من تهمت میزدی
(با صدای آلن دلون)
در همین حین یهو صدای کف زدن به گوشم میرسه ، برگردم ببینم ۲۴۹ نفر دارن
برام کف میزنن به خاطر جان فدایی و دیالوگ زیبام ، بعد یهو ببینم یه افق
داره از سمت راستم میاد ، دوست داشتم بیشتر دیالوگ بگم که همسایه ها بیشتر
کف بزنن ولی مجبور شدم تا افق نرفته توش محو بشم …