بیا تا برگ گل نا رفته بر باد
گلی چینیم و نشینیم دلشاد
بت فایز مکن تاخیر چندان
که تعجیل است عمر آدمیزاد
————————————
پیراهن خیس ابر تن پوش من است
صد باغ تبر خورده در آغوش من است
این زندگی کبود این تلخ بنفش
زخمی است که سالهاست بر دوش من است
————————————
از شهر تو رفت خواهم ای شهرآرای
جان را به وداع کوتهی روی بنمای
از جور تو در سفر بیفشردم پای
دل را به تو و تو را سپردم به خدای
————————————
نه اینکه بی تو نخندم…نه!
اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم,
تمام خطوط این خنده های خواب آلود,
با های های گریه های شبانه,
از رخساره ای خسته و خیسم پاک می شوند!
————————————
غمم بی حد و دردم بی شماره
فغان کاین درد من درمان نداره
خداوندا نداند ناصح من
که فریاد دلم بی اختیاره
————————————
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
————————————
این کـوزه چو مـن عاشـق زاری بودست
در بنــــد ســر زلــــف نـــــگاری بودست
این دســـته که بـــــر گردن او می بینی
دستی اســت که بر گردن یاری بودست
————————————
یارب! نه دلم بستهی غمهای تو بود؟
چشمم شب و روز غرق نماهای توبود؟
بر جرم و خطای من چه میگیری خشم؟
چون جمله به امید کرمهای تو بود
————————————
نا کرده گنه در این جهان کیست بگو
وانکس که گنه نکرد چون زیست بگو
من بد کنم و تو بد مکافات کنی
پس فرق میان من و تو چیست بگو
————————————
نی هفت بند صدائی داره آخر
که هر یاری خدائی داره آخر
همه میگن که عاشق کشتنی بی
که عاشق هم خدائی داره آخر
————————————
ای مثل غرور ساده ی آیینه فاش
کاری نکنی شکستگی آید و کاش
دیدار تو با آیینه حرفی دارد
هم با همه باش و هم جدا از همه باش
————————————
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما
————————————
چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش کن تو این دل شیدا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را